veteran, confirmed, old hand, old, old-time, experienced, old-timer, chronic, inveterate, seasoned, (informal) old pro
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سیاستمدار کهنهکار
a veteran politician
کهنهکار بودن
to have much experience, to be an old hand (in some work), to be seasoned
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کهنه کار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کهنه کار